Bible-Server.org  
 
 
Praise the Lord, all ye nations      
Psalms 117:1       
 
enter keywords   match
 AND find keywords in

Home Page
Genesis
Exodus
Leviticus
Numbers
Deuteronomy
Joshua
Judges
Ruth
1 Samuel
2 Samuel
1 Kings
2 Kings
1 Chronicles
2 Chronicles
Ezra
Nehemiah
Esther
Job
Psalms
Proverbs
Ecclesiastes
Song of Solomon
Isaiah
Jeremiah
Lamentations
Ezekiel
Daniel
Hosea
Joel
Amos
Obadiah
Jonah
Micah
Nahum
Habakkuk
Zephaniah
Haggai
Zechariah
Malachi
Matthew
Mark
Luke
John
Acts
Romans
1 Corinthians
2 Corinthians
Galatians
Ephesians
Philippians
Colossians
1 Thessalonians
2 Thessalonians
1 Timothy
2 Timothy
Titus
Philemon
Hebrews
James
1 Peter
2 Peter
1 John
2 John
3 John
Jude
Revelation
 
 

 
 
translate into
Daniel Chapter5
 
‮1 بَلْشصَّر پادشاه‌ ضیافت‌ عظیمی‌ برای‌ هزار نفر از امرای‌ خود برپا داشت‌ و در حضور آن‌ هزار نفر شراب‌ نوشید.
 
‮2 بَلْشصَّر در كِیف‌ شراب‌ امر فرمود كه‌ ظروف‌ طلا و نقره‌ را كه‌ جدّش‌ نَبوْكَدْنَصَّر از هیكل‌ اورشلیم‌ برده‌ بود، بیاورند تا پادشاه‌ و امرایش‌ و زوجه‌ها و مُتعه‌هایش‌ از آنها بنوشند.
 
‮3 آنگاه‌ ظروف‌ طلا را كه‌ از هیكل‌ خانه‌ خدا كه‌ در اورشلیم‌ است‌ گرفته‌ شده‌ بود آوردند و پادشاه‌ و امرایش‌ و زوجه‌ها و مُتعه‌هایش‌ از آنها نوشیدند.
 
‮4 شراب‌ می‌نوشیدند و خدایان‌ طلا و نقره‌ و برنج‌ و آهن‌ و چوب‌ و سنگ‌ را تسبیح‌ می‌خواندند.
 
‮5 در همان‌ ساعت‌ انگشتهای‌ دست‌ انسانی‌ بیرون‌ آمد و در برابر شمعدان‌ بر گچ‌ دیوار قصر پادشاه‌ نوشت‌ و پادشاه‌ كف‌ دست‌ را كه‌ می‌نوشت‌ دید.
 
‮6 آنگاه‌ هیأت‌ پادشاه‌ متغّیر شد و فكرهایش‌ او را مضطرب‌ ساخت‌ و بندهای‌ كمرش‌ سُست‌ شده‌، زانوهایش‌ بهم‌ می‌خورد.
 
‮7 پادشاه‌ به‌ آواز بلند صدا زد كه‌ جادوگران‌ و كلدانیان‌ و منّجمان‌ را احضار نمایند. پس‌ پادشاه‌ حكیمان‌ بابل‌ را خطاب‌ كرده‌، گفت‌: «هر كه‌ این‌ نوشته‌ را بخواند و تفسیرش‌ را برای‌ من‌ بیان‌ نماید به‌ ارغوان‌ ملبّس‌ خواهد شد و طوق‌ زرّین‌ بر گردنش‌ (نهاده‌ خواهد شد) و حاكم‌ سوم‌ در مملكت‌ خواهد بود.»
 
‮8 آنگاه‌ جمیع‌ حكمای‌ پادشاه‌ داخل‌ شدند، اما نتوانستند نوشته‌ را بخوانند یا تفسیرش‌ را برای‌ پادشاه‌ بیان‌ نمایند.
 
‮9 پس‌ بَلْشصَّرِ پادشاه‌، بسیار مضطرب‌ شد و هیأتش‌ در او متغّیر گردید وامرایش مضطرب‌ شدند.
 
‮01 اما ملكه‌ به‌ سبب‌ سخنان‌ پادشاه‌ و امرایش‌ به‌ مهمانخانه‌ درآمد و ملكه‌ متكلّم‌ شده‌، گفت‌: «ای‌ پادشاه‌ تا به‌ ابد زنده‌ باش‌! فكرهایت‌ تو را مضطرب‌ نسازد و هیأت‌ تو متغّیر نشود.
 
‮11 شخصی‌ در مملكت‌ تو هست‌ كه‌ روح‌ خدایان‌ قدوس‌ دارد و در ایام‌ پدرت‌ روشنایی‌ و فطانت‌ و حكمت‌ مثل‌ حكمت‌ خدایان‌ دراو پیدا شد و پدرت‌ نَبوْكَدْنَصَّر پادشاه‌، یعنی‌ پدر تو ای‌ پادشاه‌، او را رئیس‌ مجوسیان‌ و جادوگران‌ و كلدانیان‌ و منّجمان‌ ساخت‌.
 
‮21 چونكه‌ روح‌ فاضل‌ و معرفت‌ و فطانت‌ و تعبیر خوابها و حّل‌ معمّاها و گشودن‌ عقده‌ها در این‌ دانیال‌ كه‌ پادشاه‌ او را به‌ بلطشصر مسمّی‌ نمود یافت‌ شد. پس‌ حال‌ دانیال‌ طلبیده‌ شود و تفسیر را بیان‌ خواهد نمود.»
 
‮31 آنگاه‌ دانیال‌ را به‌ حضور پادشاه‌ آوردند و پادشاه‌ دانیال‌ را خطاب‌ كرده‌، فرمود: «آیا تو همان‌ دانیال‌ از اسیران‌ یهود هستی‌ كه‌ پدرم‌ پادشاه‌ از یهودا آورد؟
 
‮41 و درباره‌ تو شنیده‌ام‌ كه‌ روح‌ خدایان‌ در تو است‌ و روشنایی‌ و فطانت‌ و حكمت‌ فاضل‌ در تو پیدا شده‌ است‌.
 
‮51 و الا´ن‌ حكیمان‌ و منجّمان‌ را به‌ حضور من‌ آوردند تا این‌ نوشته‌ را بخوانند و تفسیرش‌ را برای‌ من‌ بیان‌ كنند؛ اما نتوانستند تفسیر كلام‌ را بیان‌ كنند.
 
‮61 و من‌ درباره‌ تو شنیده‌ام‌ كه‌ به‌ نمودن‌ تعبیرها و گشودن‌ عقده‌ها قادر می‌باشی‌. پس‌ اگر بتوانی‌ الا´ن‌ نوشته‌ را بخوانی‌ و تفسیرش‌ را برای‌ من‌ بیان‌ كنی‌ به‌ ارغوان‌ ملبس‌ خواهی‌ شد و طوق‌ زرّین‌ بر گردنت‌ (نهاده‌ خواهد شد) و در مملكت‌ حاكم‌ سوم‌ خواهی‌ بود.»
 
‮71 پس‌ دانیال‌ به‌ حضور پادشاه‌ جواب‌ داد و گفت‌: «عطایای‌ تو از آن‌ تو باشد و انعام‌ خود را به‌دیگری‌ بده‌، لكن‌ نوشته‌ را برای‌ پادشاه‌ خواهم‌ خواند و تفسیرش‌ را برای‌ او بیان‌ خواهم‌ نمود.
 
‮81 اما تو ای‌ پادشاه‌، خدای‌ تعالی‌ به‌ پدرت‌ نَبوْكَدْنَصَّر سلطنت‌ و عظمت‌ و جلال‌ و حشمت‌ عطا فرمود.
 
‮91 و به‌ سبب‌ عظمتی‌ كه‌ به‌ او داده‌ بود جمیع‌ قومها و امّت‌ها و زبانها از او لرزان‌ و ترسان‌ می‌بودند. هر كه‌ را می‌خواست‌ می‌كشت‌ و هر كه‌ را می‌خواست‌ زنده‌ نگاه‌ می‌داشت‌ و هر كه‌ را می‌خواست‌ بلند می‌نمود و هر كه‌ را می‌خواست‌ پَست‌ می‌ساخت‌.
 
‮02 لیكن‌ چون‌ دلش‌ مغرور و روحش‌ سخت‌ گردیده‌، تكبّر نمود آنگاه‌ از كرسی‌ سلطنت‌ خویش‌ به‌ زیر افكنده‌ شد و حشمت‌ او را از او گرفتند.
 
‮12 و از میان‌ بنی‌آدم‌ رانده‌ شده‌، دلش‌ مثل‌ دل‌ حیوانات‌ گردید و مسكنش‌ با گورخران‌ شده‌، او را مثل‌ گاوان‌ علف‌ می‌خورانیدند و جسدش‌ از شبنم‌ آسمان‌ تر می‌شد؛ تا فهمید كه‌ خدای‌ تعالی‌ بر ممالك‌ آدمیان‌ حكمرانی‌ می‌كند و هر كه‌ را می‌خواهد بر آن‌ نصب‌ می‌نماید.
 
‮22 و تو ای‌ پسرش‌ بَلْشصَّر! اگر چه‌ این‌ همه‌ را دانستی‌، لكن‌ دل‌ خود را متواضع‌ ننمودی‌،
 
‮32 بلكه‌ خویشتن‌ را به‌ ضدّ خداوند آسمانها بلند ساختی‌ و ظروف‌ خانه‌ او را به‌ حضور تو آوردند و تو و اُمرایت‌ و زوجه‌ها و مُتعه‌هایت‌ از آنها شراب‌ نوشیدید و خدایان‌ نقره‌ و طلا و برنج‌ و آهن‌ و چوب‌ و سنگ‌ را كه‌ نمی‌بینند و نمی‌شنوند و (هیچ‌) نمی‌دانند تسبیح‌ خواندی‌، اما آن‌ خدایی‌ را كه‌ روانت‌ در دست‌ او و تمامی‌ راههایت‌ از او می‌باشد، تمجید ننمودی‌.
 
‮42 پس‌ این‌ كف‌ دست‌ از جانب‌ او فرستاده‌ شد و این‌ نوشته‌ مكتوب‌ گردید.
 
‮52 و این‌ نوشته‌ای‌ كه‌ مكتوب‌ شده‌ است‌ این‌ است‌: مَنامَنا ثَقِیلْ و فَرْسِین‌.
 
‮62 و تفسیر كلام‌ این‌ است‌: مَنا؛ خدا سلطنت‌ تو راشمرده‌ و آن‌ را به‌ انتها رسانیده‌ است‌.
 
‮72 ثَقِیلْ؛ در میزان‌ سنجیده‌ شده‌ و ناقص‌ درآمده‌ای‌.
 
‮82 فَرَسْ؛ سلطنت‌ تو تقسیم‌ گشته‌ و به‌ مادیان‌ و فارسیان‌ بخشیده‌ شده‌ است‌.»
 
‮92 آنگاه‌ بَلْشصَّر امر فرمود تا دانیال‌ را به‌ ارغوان‌ ملبس‌ ساختند و طوق‌ زرّین‌ بر گردنش‌ (نهادند) و درباره‌اش‌ ندا كردند كه‌ در مملكت‌ حاكم‌ سوم‌ می‌باشد.
 
‮03 در همان‌ شب‌ بَلْشصَّر پادشاه‌ كلدانیان‌ كشته‌ شد.
 
‮13 و داریوش‌ مادی‌ در حالی‌ كه‌ شصت‌ و دو ساله‌ بود سلطنت‌ را یافت‌.
 
 

  [ Prev ] 1 | 2 | 3 | 4 | | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | [ Next ]