Bible-Server.org  
 
 
Praise the Lord, all ye nations      
Psalms 117:1       
 
enter keywords   match
 AND find keywords in

Home Page
Genesis
Exodus
Leviticus
Numbers
Deuteronomy
Joshua
Judges
Ruth
1 Samuel
2 Samuel
1 Kings
2 Kings
1 Chronicles
2 Chronicles
Ezra
Nehemiah
Esther
Job
Psalms
Proverbs
Ecclesiastes
Song of Solomon
Isaiah
Jeremiah
Lamentations
Ezekiel
Daniel
Hosea
Joel
Amos
Obadiah
Jonah
Micah
Nahum
Habakkuk
Zephaniah
Haggai
Zechariah
Malachi
Matthew
Mark
Luke
John
Acts
Romans
1 Corinthians
2 Corinthians
Galatians
Ephesians
Philippians
Colossians
1 Thessalonians
2 Thessalonians
1 Timothy
2 Timothy
Titus
Philemon
Hebrews
James
1 Peter
2 Peter
1 John
2 John
3 John
Jude
Revelation
 
 

 
 
translate into
Acts Chapter26
 
‮1 َغریپاس به پولُس گفت، مرخّصی که کیفیت خود را بگویی. پس پولُس دست خود را دراز کرده، حجّت خود را بیان کرد
 
‮2 که ای اغریپاس پادشاه، سعادت خود را در این می‌دانم که امروز در حضور تو حجّت بیاورم، دربارهٔ همهٔ شکایتهایی که یهود از من می‌دارند.
 
‮3 خصوصاً چون تو در همهٔ رسوم و مسایل یهود عالِم هستی، پس از تو مستدعی آنم که تحمّل فرموده، مرا بشنوی.
 
‮4 رفتار مرا از جوانی چونکه از ابتدا در میان قوم خود در اورشلیم بسر می‌بردم، تمامی یهود می‌دانند
 
‮5 و مرا از اوّل می‌شناسند هر گاه بخواهند شهادت دهند که به قانون پارساترین فرقه دین خود فریسی می‌بودم.
 
‮6 والحال به‌سبب امید آن وعده‌ای که خدا به اجداد ما داد، بر من ادّعا می‌کنند.
 
‮7 و حال آنکه دوازده سبط ما شبانه‌روز بجدّ و جهد عبادت می‌کنند محض امید تحصیل همین وعده که بجهت همین امید، ای اَغْرِیپاس پادشاه، یهود بر من ادّعا می‌کنند.
 
‮8 شما چرا محال می‌پندارید که خدا مردگان را برخیزاند؟
 
‮9 من هم در خاطر خود می‌پنداشتم که به نام عیسی ناصری مخالفت بسیار کردن واجب است،
 
‮01 چنانکه در اورشلیم هم کردم و از رؤسای کَهَنَه قدرت یافته، بسیاری از مقدّسین را در زندان حبس می‌کردم و چون ایشان رامی‌کشتند، در فتوا شریک می‌بودم.
 
‮11 و در همهٔ کنایس بارها ایشان را زحمت رسانیده، مجبور می‌ساختم که کفر گویند و بر ایشان به شدّت دیوانه گشته تا شهرهای بعید تعاقب می‌کردم.
 
‮21 در این میان، هنگامی که با قدرت و اجازت از رؤسای کَهَنَه به دمشق می‌رفتم،
 
‮31 در راه، ای پادشاه، در وقت ظهر نوری را از آسمان دیدم، درخشندهتر از خورشید که در دور من و رفقایم تابید.
 
‮41 و چون همه بر زمین افتادیم، هاتفی را شنیدم که مرا به زبان عبرانی مخاطب ساخته، گفت، ای شاؤل، شاؤل، چرا بر من جفا می‌کنی؟ تو را بر میخها لگد زدن دشوار است.
 
‮51 من گفتم، خداوندا تو کیستی؟ گفت، من عیسی هستم که تو بر من جفا می‌کنی.
 
‮61 و لیکن برخاسته، بر پا بایست زیرا که بر تو ظاهر شدم تا تو را خادم و شاهد مقرّر گردانم بر آن چیزهایی که مرا در آنها دیده‌ای و بر آنچه به تو در آن ظاهر خواهم شد.
 
‮71 و تو را رهایی خواهم داد از قوم و از امّت‌هایی که تو را به نزد آنها خواهم فرستاد،
 
‮81 تا چشمان ایشان را باز کنی تا از ظلمت به سوی نور و از قدرت شیطان به جانب خدا برگردند تا آمرزش گناهان و میراثی در میان مقدّسین به‌وسیلهٔ ایمانی که بر من است بیابند.
 
‮91 آن وقت ای اَغْرِیپاس پادشاه، رؤیای آسمانی را نافرمانی نورزیدم.
 
‮02 بلکه نخست آنانی را که در دمشق بودند و در اورشلیم و در تمامی مرز و بوم یهودیّه و امّت‌ها را نیز اعلام می‌نمودم که توبه کنند و به سوی خدا بازگشت نمایند و اعمال لایقه توبه را بجا آورند.
 
‮12 به‌سبب همین امور یهود مرا در هیکل گرفته، قصدقتل من کردند.
 
‮22 امّا از خدا اعانت یافته، تا امروز باقی ماندم و خرد و بزرگ را اعلام می‌نمایم و حرفی نمی‌گویم، جز آنچه انبیا و موسی گفتند که می‌بایست واقع شود،
 
‮32 که مسیح می‌بایست زحمت بیند و نوبر قیامت مردگان گشته، قوم و امّت‌ها را به نور اعلام نماید.
 
‮42 چون او بدین سخنان، حجّت خود را می‌آورد، فَستوس به آواز بلند گفت، ای پولُس دیوانه هستی! کثرت علم تو را دیوانه کرده است!
 
‮52 گفت، ای فَستوسِ گرامی، دیوانه نیستم بلکه سخنان راستی و هوشیاری را می‌گویم.
 
‮62 زیرا پادشاهی که در حضور او به دلیری سخن می‌گویم، از این امور مطّلع است، چونکه مرا یقین است که هیچ یک از این مقدّمات بر او مخفی نیست، زیرا که این امور در خلوت واقع نشد.
 
‮72 ای اَغْرِیپاس پادشاه، آیا به انبیا ایمان آورده‌ای؟ می‌دانم که ایمان داری!
 
‮82 اَغْرِیپاس به پولُس گفت، به قلیل ترغیب می‌کنی که من مسیحی بگردم؟
 
‮92 پولُس گفت، از خدا خواهش می‌داشتم یا به قلیل یا به کثیر، نه تنها تو بلکه جمیع این اشخاصی که امروز سخن مرا می‌شنوند مثل من گردند، جز این زنجیرها!
 
‮03 چون این را گفت، پادشاه و والی و برنیکی و سایر مجلسیان برخاسته،
 
‮13 رفتند و با یکدیگر گفتگو کرده، گفتند، این شخص هیچ عملی مستوجب قتل یا حبس نکرده است.
 
‮23 و اَغْریپاس به فَسْتوس گفت، اگر این مرد به قیصر رفع دعوی خود نمی‌کرد، او را آزاد کردن ممکن می‌بود.
 
 

  [ Prev ] 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | [ Next ]