Bible-Server.org  
 
 
Praise the Lord, all ye nations      
Psalms 117:1       
 
enter keywords   match
 AND find keywords in

Home Page
Genesis
Exodus
Leviticus
Numbers
Deuteronomy
Joshua
Judges
Ruth
1 Samuel
2 Samuel
1 Kings
2 Kings
1 Chronicles
2 Chronicles
Ezra
Nehemiah
Esther
Job
Psalms
Proverbs
Ecclesiastes
Song of Solomon
Isaiah
Jeremiah
Lamentations
Ezekiel
Daniel
Hosea
Joel
Amos
Obadiah
Jonah
Micah
Nahum
Habakkuk
Zephaniah
Haggai
Zechariah
Malachi
Matthew
Mark
Luke
John
Acts
Romans
1 Corinthians
2 Corinthians
Galatians
Ephesians
Philippians
Colossians
1 Thessalonians
2 Thessalonians
1 Timothy
2 Timothy
Titus
Philemon
Hebrews
James
1 Peter
2 Peter
1 John
2 John
3 John
Jude
Revelation
 
 

 
 
translate into
Judges Chapter17
 
‮1 و از كوهستان‌ افرایم‌، شخصی‌ بود كه‌میخا نام‌ داشت‌.
 
‮2 و به‌ مادر خود گفت‌: «آن‌ هزار و یكصد مثقال‌ نقره‌ای‌ كه‌ از تو گرفته‌شد، و دربارۀ آن‌ لعنت‌ كردی‌ و در گوشهای‌ من‌ نیز سخن‌ گفتی‌، اینك‌ آن‌ نقره‌ نزد من‌ است‌، من‌ آن‌ را گرفتم‌.» مادرش‌ گفت‌: « خداوند پسر مرا بركت‌ دهد.»
 
‮3 پس‌ آن‌ هزار و یكصد مثقال‌ نقره‌ را به‌ مادرش‌ رد نمود و مادرش‌ گفت‌: «این‌ نقره‌ را برای‌ خداوند از دست‌ خود به‌ جهت‌ پسرم‌ بالكل‌ وقف‌ می‌كنم‌ تا تمثال‌ تراشیده‌ و تمثال‌ ریخته‌ شده‌ای‌ ساخته‌ شود؛ پس‌ الا´ن‌ آن‌ را به‌ تو باز می‌دهم‌.»
 
‮4 و چون‌ نقره‌ را به‌ مادر خود رد نمود، مادرش‌ دویست‌ مثقال‌ نقره‌ گرفته‌، آن‌ را به‌ زرگری‌ داد كه‌ او تمثال‌ تراشیده‌، و تمثال‌ ریخته‌ شده‌ای‌ ساخت‌ و آنها در خانۀ میخا بود.
 
‮5 و میخا خانۀ خدایان‌ داشت‌، و ایفود و ترافیم‌ ساخت‌، و یكی‌ از پسران‌ خود را تخصیص‌ نمود تا كاهن‌ او بشود.
 
‮6 و در آن‌ ایام‌ در اسرائیل‌ پادشاهی‌ نبود و هر كس‌ آنچه‌ در نظرش‌ پسند می‌آمد، می‌كرد.
 
‮7 و جوانی‌ از بیت‌لحم‌ یهودا از قبیلۀ یهودا و از لاویان‌ بود كه‌ در آنجا مأوا گزید.
 
‮8 و آن‌ شخص‌ از شهر خود، یعنی‌ از بیت‌لحم‌ یهودا روانه‌ شد، تا هر جایی‌ كه‌ بیابد مأوا گزیند. و چون‌ سیر می‌كرد به‌ كوهستان‌ افرایم‌ به‌ خانۀ میخا رسید.
 
‮9 و میخا او را گفت‌: «از كجا آمده‌ای‌؟» او در جواب‌ وی‌ گفت‌: «من‌ لاوی‌ هستم‌ از بیت‌لحم‌ یهودا، و می‌روم‌ تا هر جایی‌ كه‌ بیابم‌ مأوا گزینم‌.»
 
‮01 میخا او را گفت‌: «نزد من‌ ساكن‌ شو و برایم‌ پدر و كاهن‌ باش‌، و من‌ تو را هر سال‌ ده‌ مثقال‌ نقره‌ و یك‌ دست‌ لباس‌ و معاش‌ می‌دهم‌.» پس‌ آن‌ لاوی‌ داخل‌ شد.
 
‮11 و آن‌ لاوی‌ راضی‌ شد كه‌ با او ساكن‌ شود، و آن‌ جوان‌ نزد او مثل‌ یكی‌ از پسرانش‌ بود.
 
‮21 و میخا آن‌ لاوی‌ را تخصیص‌ نمود و آن‌ جوان‌ كاهن‌ اوشد، و در خانۀ میخا می‌بود.
 
‮31 و میخا گفت‌: «الا´ن‌ دانستم‌ كه‌ خداوند به‌ من‌ احسان‌ خواهد نمود زیرا لاوی‌ای‌ را كاهن‌ خود دارم‌.»
 
 

  [ Prev ] 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | [ Next ]