Bible-Server.org  
 
 
Praise the Lord, all ye nations      
Psalms 117:1       
 
enter keywords   match
 AND find keywords in

Home Page
Genesis
Exodus
Leviticus
Numbers
Deuteronomy
Joshua
Judges
Ruth
1 Samuel
2 Samuel
1 Kings
2 Kings
1 Chronicles
2 Chronicles
Ezra
Nehemiah
Esther
Job
Psalms
Proverbs
Ecclesiastes
Song of Solomon
Isaiah
Jeremiah
Lamentations
Ezekiel
Daniel
Hosea
Joel
Amos
Obadiah
Jonah
Micah
Nahum
Habakkuk
Zephaniah
Haggai
Zechariah
Malachi
Matthew
Mark
Luke
John
Acts
Romans
1 Corinthians
2 Corinthians
Galatians
Ephesians
Philippians
Colossians
1 Thessalonians
2 Thessalonians
1 Timothy
2 Timothy
Titus
Philemon
Hebrews
James
1 Peter
2 Peter
1 John
2 John
3 John
Jude
Revelation
 
 

 
 
translate into
2Samuel Chapter20
 
‮1 و اتفاقاً مرد بلّیعال‌، مسمّی‌ به‌ شَبَع‌ بن بِكْری‌ بنیامینی‌ در آنجا بود و كَرِنّا را نواخته‌، گفت‌ كه‌ «ما را در داود حصه‌ای‌ نیست‌، و برای‌ ما در پسر یسّا نصیبی‌ نی‌، ای‌ اسرائیل‌! هركس‌ به‌ خیمۀ خود برود.»
 
‮2 و تمامی‌ مردان‌ اسرائیل‌ از متابعت‌ داود به‌ متابعت‌ شَبَع‌ ابن‌ بِكْری‌ برگشتند، اما مردان‌ یهودا از اُرْدُن‌ تا اورشلیم‌، پادشاه‌ را ملازمت‌ نمودند.
 
‮3 و داود به‌ خانۀ خود در اورشلیم‌ آمد، و پادشاه‌ ده‌ زن‌ متعه‌ را كه‌ برای‌ نگاهبانی‌ خانۀ خود گذاشته‌ بود، گرفت‌ و ایشان‌ را در خانۀ محروس‌ نگاه‌ داشته‌، پرورش‌ داد، اما نزد ایشان‌ داخل‌ نشد و ایشان‌ تا روز مردن‌ در حالت‌ بیوگی‌ محبوس‌ بودند.
 
‮4 و پادشاه‌ به‌ عماسا گفت‌: «مردان‌ یهودا را در سه‌ روز نزد من‌ جمع‌ كن‌ و تو در اینجا حاضر شو.»
 
‮5 پس‌ عَماسا رفت‌ تا یهودا را جمع‌ كند، اما از زمانی‌ كه‌ برایش‌ تعیین‌ نموده‌ بود تأخیر كرد.
 
‮6 و داود به‌ اَبیشای‌ گفت‌: «الا´ن‌ شَبَع‌ بن‌ بِكْری‌ بیشتر از اَبْشالوم‌ به‌ ما ضرر خواهد رسانید؛ پس‌ بندگان‌ آقایت‌ را برداشته‌، او را تعاقب‌ نما مبادا شهرهای‌ حصاردار برای‌ خود پیدا كند و از نظر ما رهایی‌ یابد.»
 
‮7 و كسان‌ یوآب‌ و كِریتیان‌ و فلیتیان‌ و جمیع‌ شجاعان‌ از عقب‌ او بیرون‌ رفتند، و به‌ جهت‌ تعاقب‌ نمودن‌ شَبَع‌ بن‌ بِكْری‌ از اورشلیم‌ روانه‌ شدند.
 
‮8 و چون‌ ایشان‌ نزد سنگ‌ بزرگی‌ كه‌ در جِبْعُون‌ است‌ رسیدند، عماسا به‌ استقبال‌ ایشان‌ آمد. و یوآب‌ ردای‌ جنگی‌ دربرداشت‌ و بر آن‌ بند شمشیری‌ كه‌ در غلافش‌ بود، بر كمرش‌ بسته‌، وچون‌ می‌رفت‌ شمشیر از غلاف‌ افتاد.
 
‮9 و یوآب‌ به‌ عماسا گفت‌: «ای‌ برادرم‌ آیا به‌ سلامت‌ هستی‌؟» و یوآب‌ ریش‌ عَماسا را به‌ دست‌ راست‌ خود گرفت‌ تا او را ببوسد.
 
‮01 و عَماسا به‌ شمشیری‌ كه‌ در دست‌ یوآب‌ بود، اعتنا ننمود. پس‌ او آن‌ را به‌ شكمش‌ فرو برد كه‌ احشایش‌ به‌ زمین‌ ریخت‌ و او را دوباره‌ نزد و مرد. و یوآب‌ و برادرش‌ ابیشای‌ شَبَع‌ بن‌ بِكْری‌ را تعاقب‌ نمودند.
 
‮11 و یكی‌ از خادمان‌ یوآب‌ نزد وی‌ ایستاده‌، گفت‌: «هركه‌ یوآب‌ را می‌خواهد و هركه‌ به‌ طرف‌ داود است‌، در عقب‌ یوآب‌ بیاید.»
 
‮21 و عَماسا در میان‌ راه‌ در خونش‌ می‌غلطید، و چون‌ آن‌ شخص‌ دید كه‌ تمامی‌ قوم‌ می‌ایستند، عَماسا را از میان‌ راه‌ در صحرا كشید و لباسی‌ بر او انداخت‌ زیرا دید كه‌ هر كه‌ نزدش‌ می‌آید، می‌ایستد.
 
‮31 پس‌ چون‌ از میان‌ راه‌ برداشته‌ شد، جمیع‌ مردان‌ در عقب‌ یوآب‌ رفتند تا شَبَع‌ بن‌ بِكْری‌ را تعاقب‌ نمایند.
 
‮41 و او از جمیع‌ اسباط‌ اسرائیل‌ تا آبَل‌ و تا بیت‌ مَعْكَه‌ و تمامی‌ بیریان‌ عبور كرد، و ایشان‌ نیز جمع‌ شده‌، او را متابعت‌ كردند.
 
‮51 و ایشان‌ آمده‌، او را در آبل‌ بیت‌ مَعْكَه‌ محاصره‌ نمودند و پشته‌ای‌ در برابر شهر ساختند كه‌ در برابر حصار برپا شد، و تمامی‌ قوم‌ كه‌ با یوآب‌ بودند، حصار را می‌زدند تا آن‌ را منهدم‌ سازند.
 
‮61 و زنی‌ حكیم‌ از شهر صدا درداد كه‌ «بشنوید! به‌ یوآب‌ بگویید: اینجا نزدیك‌ بیا تا با تو سخن‌ گویم‌.»
 
‮71 و چون‌ نزدیك‌ وی‌ شد، زن‌ گفت‌ كه‌ «آیا تو یوآب‌ هستی‌؟» او گفت‌: «من‌ هستم‌.» وی‌ را گفت‌: «سخنان‌ كنیز خود را بشنو.» او گفت‌: «می‌شنوم‌.»
 
‮81 پس‌ زن‌ متكلّم‌ شده‌،گفت‌: «در زمان‌ قدیم‌ چنین‌ می‌گفتند كه‌ هرآینه‌ در آبَل‌ می‌باید مشورت‌ بجویند و همچنین‌ هر امری‌ را ختم‌ می‌كردند.
 
‮91 من‌ در اسرائیل‌ سالم‌ و امین‌ هستم‌ و تو می‌خواهی‌ شهری‌ و مادری‌ را در اسرائیل‌ خراب‌ كنی‌. چرا نصیب‌ خداوند را بالكل‌ هلاك‌ می‌كنی‌؟»
 
‮02 پس‌ یوآب‌ در جواب‌ گفت‌: «حاشا از من‌، حاشا از من‌ كه‌ هلاك‌ یا خراب‌ نمایم‌.
 
‮12 كار چنین‌ نیست‌، بلكه‌ شخصی‌ مسمّی‌ به‌ شَبَع‌ بن‌ بِكْری‌ از كوهستان‌ افرایم‌ دست‌ خود را بر داود پادشاه‌ بلند كرده‌ است‌. او را تنها بسپارید و از نزد شهر خواهم‌ رفت‌.» زن‌ در جواب‌ یوآب‌ گفت‌: «اینك‌ سر او را از روی‌ حصار نزد تو خواهند انداخت‌.»
 
‮22 پس‌ آن‌ زن‌ به‌ حكمت‌ خود نزد تمامی‌ قوم‌ رفت‌ و ایشان‌ سر شَبَع‌ بن‌ بِكْری‌ را از تن‌ جدا كرده‌، نزد یوآب‌ انداختند و او كَرِنّا را نواخته‌، ایشان‌ از نزد شهر، هر كس‌ به‌ خیمۀ خود متفرّق‌ شدند. و یوآب‌ به‌ اورشلیم‌ نزد پادشاه‌ برگشت‌.
 
‮32 و یوآب‌، سردار تمامی‌ لشكر اسرائیل‌ بود، و بنایاهو ابن‌ یهویاداع‌ سردار كریتیان‌ و فلیتیان‌ بود.
 
‮42 و اَدُورام‌ سردار باجگیران‌ و یهُوشافاط‌ بن‌ اَخِیلُود وقایع‌ نگار،
 
‮52 و شیوا كاتب‌ و صادوق‌ و ابیاتار، كاهن‌ بودند،
 
‮62 و عیرای‌ یائیری‌ نیز كاهن‌ داود بود.
 
 

  [ Prev ] 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | [ Next ]